قدس آنلاین- ادبیات داستانی رئالیسم جادویی خاصه داستانهای آمریکای لاتین از دیرباز در ایران با استقبال همگانی روبهرو شد. با این حال نویسندگان ایرانی به خلق داستان هایی با این سبک و سیاق متمایل نیستند. شاید دلیل اصلی کار این باشد که غالب مردم ایران همواره در پی رئالیسم مطلق در گستره ادبیات بوده و هستند و کمتر تمایلی به ورود به دنیای فانتزی، علمی- تخیلی و فراحسی دارند. بیشک دلیل گرایش مردم ایران به مستندنگاری و دلالتگری مطلق و دوریجستن از عالم خیال و فانتزی به نوع آموزش ما در مدارس و خانوادهها بازمیگردد. در ایران هیچگاه به کودکان میدان داده نمیشود تا ذهن خود را رها کنند و در عالم خیال خالق باشند.
واقعگرایی، منطقیبودن و حقیقتجویی همواره مورد تأکید معلمان و خانوادهها بوده است لذا در عالم ادبیات داستانهای علمی -تخیلی و داستانهایی که در عالم خیال و رؤیای فرد سیر میکنند، خلق نمیشوند و مردم هم تمایلی به مطالعه داستان های علمی- تخیلی ایرانی ندارند. با این حال رئالیسم جادویی غرب که تلفیقی از رئالیسم و عوالم غیرحقیقی است، در ایران خوشخوان است ولی کسی چندان در پی خلق داستان رئالیست جادوییِ ایرانی نیست.
قابل ذکر است که رئالیسم جادویی بهتنهایی یک مکتب ادبی در نظر گرفته نشده است بلکه زیرگروه رئالیسم قرار میگیرد. این گونه ادبی میتواند بهدرستی در ادبیات داستانی ایرانی به کار گرفته بشود؛ هرچند که در غرب این سبک داستاننویسی به انحراف کشیده شده و باعث گشته تا ادبیات هدفمند استعماری بسیاری از حقایق تلخ رخداده در غرب مثل بردهداری، جنگ ویتنام و... را تحریف کند. در بررسی ساختاری و محتوایی سبک رئالیسم جادویی مشخص گردیده است که اولاً حضور عنصر تخیل، وهم و جادو بسیار کمتر از عنصر حقیقتگرایی است. میزان شباهت این سبک با مکتب سوررئالیسم باعث گردیده تا در بطن داستانها حوادث و حقایق روزانة انسان عادی بیشتر درشتنمایی گردد و در بعضی بخشها، عناصر فراواقعی و ماوراءالطبیعه مورد استفاده قرار گیرد. ثانیاً شخصیتهای داستانی این سبک در ۲ جهان ظاهراً متضاد زندگی میکنند. نویسندگان این شیوه بهخوبی میدانند که چه روشی در پیش گیرند تا در انتقال شخصیت از یک جهان به جهان دیگر دچار مشکل نگردند. ۲ جهان شخصیتها عبارتند ازجهان حقیقی و جهان تخیلی و فراحسی.
شخصیتهای داستانی رئالیسم جادویی بهراحتی قادرند در هر ۲ جهان به زندگی خود ادامه دهند و در هنگام انتقال به جهانِ دیگر دچار هیجان و شگفتی نگردند. گویی اصلاً اتفاق عجیبی رخ نداده است و حوادث فراواقعی، جزئی از اسکلتبندی و چارچوب حوادث طبیعی و عادی هستند. برای دستیابی به عنصر فانتزی و تخیل که لازمۀ چنین سبکی است، نویسنده باید تا حد ممکن از عنصر «اغراق و غلو» استفاده کند. منتقدین ادبیات ارزش حقیقی رمان «صد سال تنهایی» را در این مسئله میدانند که نویسنده توانسته است پدیدهها و عناصر جادویی را به گونهای مطرح سازد که خواننده کوچکترین شکی نسبت به وقوع حوادث به دل راه ندهد.
نظر شما